نفرین


پروا

دریای چشمانم خشکیده ، آسمان قلبم ابری و دلگرفته
دستهایم سردتر از یخ ، گونه هایم چروکیده
سهم من از عشق آوارگی ، کلام شب و روز من نفرین بر عشق.
میگویند عشق مقدس است ، عشق کلامی جاودانه است
اما کسی که این جمله را گفت قلب شکسته ی یک عاشق را ندیده است ، اشکهای چشمهای آن بی گناه را ندیده است ، غم و غصه های تلخ لحظه های جدایی را نچشیده است یا خیانت ندیده است.
تو بگو، چرا سکوت کرده ای؟ عشق را برایم معنا کن ، چرا لال شده ای؟
فکر نکن که بدون تو می میرم، تو برو و بدان که بی تو شاد هستم.
مرا آزاد کن از آن قلب پر از گناهت ، برو در آغوش کسی بخواب که نشسته است چشم به راهت.
مرا آزاد کن از دل بی وفایت ، برو و لبهایت را بر روی لبهای رقیبم بگذار ، مرا رها کن و تنهایم بگذار.
نفرین بر تو ، نفرین بر سرنوشت ، کلام شب و روز من نفرین بر عشق.
آن لحظه که آمدی و دستهایت را در دستان من گذاشتی حس کردم که دیگر دستهایت مثل گذشته سرد نیست.
عشق ، بازیچه دست تو است، عشق تو سرچشمه ای از هوس است.
مرا رها کن ، مرا از آن قلب سیاهت آزاد کن ، دیگر عشق را نمیخواهم.
نفرین بر تو ، نفرین بر عشق
.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت 22:14 توسط پروا| |


Power By: LoxBlog.Com